سفرنامه سرزمین وحی
رسیدن به نقطه اوج
سیدمحمد مشکوهالممالک
بخش دوم
وقتی «ابراهیم»، پسر پیامبر اکرم(ص) از دنیا رفت مدینه عزادار شد. مردم، کودک پیامبر را با احترام تشییع کردند و همزمان، خورشیدگرفتگی رخ داد. نجواها در میان مردم پیچید: «ابراهیم از دنیا رفت و خورشید هم عزادار شد.»
اما پیامبر(ص) با همان صداقت همیشگی، این باور را رد کردند و فرمودند: «خورشید و ماه برای مرگ هیچکس نمیگیرند، اینها پدیدههای طبیعیاند.»
و ما، زائران غریبهای که قرنها بعد به این دیار آمدهایم، پشت دیوارهای بقیع ایستادهایم، سلامی کوتاه میدهیم و با اشکهایی که مجال جاری شدن ندارند، قدمزنان مسیر حرم پیامبر(ص) را طی میکنیم. اینجا، هنوز هم خاموشی بقیع، سنگینتر از هر فریادی است...
قبرستان بقیع، تنها جایگاه ائمه مظلوم شیعه نیست، بلکه مزار بسیاری از شهدای اسلام نیز در این خاک مقدس است. برخی از شهدا در میدان جنگ احد جان دادند و همانجا، در دامنه کوه احد دفن شدند. اما عدهای دیگر، پس از نبردی جانانه، با زخمهای عمیق به مدینه بازگشتند. این مجروحان روزها با درد جنگیدند، اما در نهایت به شهادت رسیدند و پیکرشان در بقیع به خاک سپرده شد.
اینجا، در سکوت سنگین بقیع، میتوان مزار عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر(ص) را دید که در برابر طوفان جاهلیت، از اسلام دفاع کرد. کمی دورتر، مادر امیرالمؤمنین(ع)، حضرت فاطمه بنت اسد، آرمیده است؛ زنی که نخستین بانوی مسلمان بود که درون کعبه، مولود امامت را به دنیا آورد.
حلیمه سعدیه؛ مادر رضاعی پیامبر(ص)
در انتهای قبرستان، نزدیک دیوار شمالی، مزار زنی است که روزگاری پیامبر(ص) را در آغوش خود پرورش داد؛ حلیمه سعدیه. همان که روزی نوزاد مکه را در میان قبیله خود پرورش داد و از محبتش دریغ نکرد. وقتی خبر درگذشت حلیمه به گوش رسول خدا(ص) رسید، اشک در چشمانشان حلقه زد.
این قبور، خاموش و بینشان، داستانهای بزرگی را در دل خود دارند. اما ما زائران امروز، تنها میتوانیم نگاه حسرتباری به این خاک بیندازیم، سلامی از دل بگوییم و در اندوه غربتشان، قدمزنان از بقیع خارج شویم...
پس از زیارت بقیع، برای نماز ظهر به مسجدالنبی رفتم. اینجا، مسجدی که جایجای آن یادآور عبادتهای پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) است، حس و حالی وصفناشدنی دارد. هر گوشهاش، روایتی از تاریخ اسلام را در دل خود جای داده است.
در کنار حجره شریفه، ستونهایی وجود دارد که هرکدام داستانی دارند؛ جایی که علی(ع) از پیامبر محافظت میکرد، محلی که مسلمانان شبها به ذکر و عبادت میپرداختند، و ستونی که توبهگاهی برای بازگشت به رحمت الهی شد. اما در میان همه اینها، محراب و منبر پیامبر حال و هوای دیگری دارد؛ اینجا که بایستی و نماز بخوانی، گویی تاریخ به عقب بازمیگردد و خود را در میان اصحاب رسول خدا حس میکنی.
جایگاه هر نمازگزار، گوشهای از این مسجد عظیم است که روزگاری، پیامبر(ص) و یارانش در آن سر بر خاک گذاشتهاند. میان همهمه زائران، نجواهای عاشقانه به گوش میرسد. اینجا، اگر دل آگاه باشد، جایی جز برای تضرع و بندگی نیست.
پس از نماز ظهر و عصر به محل اسکان برگشتیم. کمی استراحت کردیم. استراحت در مدینه هم حال دل آدم را خوب میکند، آرامشی خاص دارد، انگار روحت را در آغوش میگیرد. اما این آرامش، در دل خود غربتی دارد؛ غربتی که از بقیع آغاز میشود، از قبرهای بینشان، از مظلومیت اهلبیت(ع)، از دلتنگی زائرانی که اجازه ندارند کنار مزاری بایستند و زیارتنامهای را با صدای بلند زمزمه کنند.
مسجد غمامه و مسجد علی(ع)
پس از استراحت، عازم مسجد غمامه شدیم. مسجد غمامه، که به معنای «مسجد ابر» است، یادگاری از دوران پیامبر اکرم(ص) محسوب میشود. در روزهایی که مدینه دچار قحطی و خشکسالی شده بود، پیامبر(ص) در این مکان نماز باران خواندند و لحظاتی بعد، ابرها آسمان مدینه را پوشاندند و باران رحمت الهی فرو ریخت. از آن پس، اینجا به محل اقامه نماز عید فطر و عید قربان تبدیل شد و پیامبر(ص) هر سال در این فضای باز، این دو نماز را اقامه میکردند.
یکی دیگر از وقایع تاریخی این مسجد، نماز میت غیابی بر نجاشی، پادشاه حبشه است. وقتی خبر درگذشت نجاشی، همان حاکم عادل که نخستین مهاجران مسلمان را پناه داد، به پیامبر(ص) رسید، ایشان در این مکان دعا کردند و نماز میت را بر روح او خواندند. این واقعه، نشان از جایگاه ویژه نجاشی در نزد پیامبر(ص) داشت.
امروزه، مسجد غمامه همچنان پذیرای زائرانی است که در مسیر زیارت خود، دو رکعت نماز مستحبی در آن اقامه میکنند و با یاد پیامبر(ص)، از برکت این مکان بهرهمند میشوند. این مسجد را میتوان از گنبدهای کوچک سفیدرنگ و دیوارهای بلند آن شناخت.
قدم زدن در مدینه، از کنار این مساجد عبور کردن، چشمانت را که میبندی انگار صدای اذان بلال را میشنوی، انگار هنوز صفهای نماز، زمزمههای قرآن و حضور یاران پیامبر در جایجای این شهر جریان دارد. مدینه، شهری است که باید با دل دید، با دل لمس کرد، و در این سکوت پر از حرف، غربتی را که در هوایش جاری است، حس کرد.
پس از مسجد غمامه، به مسجد علی بن ابیطالب(ع) رفتیم. این مسجد، جایگاه عبادت امیرالمؤمنین(ع) بوده است، اما روایت تاریخی خاصی درباره آن ذکر نشده است. تنها همین که نام علی(ع) در این مکان طنینانداز میشود، کافی است تا دل را به آن پیوند دهد. اگر درب این مسجد باز باشد، خواندن دو رکعت نماز در آن، به نیت تبرک و تأمل در عبادتهای امیرالمؤمنین(ع)، لطفی دیگر دارد. وضو گرفتم و وارد مسجد شدم. سکوت و سادگی فضا، انگار انسان را به قرنها قبل میبرد، به دورانی که امیرالمؤمنین در اینجا قامت میبست و دل از دنیا میکند.
مدینه، سرشار از خاطراتی است که در دل سنگهایش نهفته است. در هر گوشهاش، ردپای اهلبیت(ع) را میتوان یافت، اما این ردپاها، بیش از آنکه نشانی از شکوه داشته باشند، مظلومیت را فریاد میزنند.
شهدا؛ روشنای راه حقیقت
شب از راه رسیده بود و روز سوم سفر به پایان میرسید، اما دل هنوز در کوچههای مدینه جا مانده بود. در سکوت این شهر، یاد شهدای اسلام و حماسههایشان در ذهنم مرور شد. مدینه، تنها شهر پیامبر(ص) نیست، بلکه شهر مردانی است که جان خود را در راه خدا فدا کردند.
اینجا، در نزدیکی مسجدالنبی(ص) و بقیع، نام شهدایی به گوش میرسد که با خون خود، حقیقت اسلام را زنده نگه داشتند. آنانی که در روزهای سخت، از دین و رسول خدا دفاع کردند و جاودانه شدند. شهدای احد، همانهایی که پس از جراحتهای سخت، به مدینه بازگشتند و در بقیع آرام گرفتند. آنان، گواهانی بر عهدی هستند که با خدا بستند؛ عهدی که تا امروز در رگهای مدافعان حرم و سربازان اسلام جاری است.
نام شهدا که میآید، دل به یاد مظلومیتشان میسوزد و افتخار میکند. آنان که از جان خود گذشتند تا ما در مسیر حقیقت باقی بمانیم. آنان که با خونشان، راه روشن ولایت را نشان دادند و رسم عاشقی را به یادگار گذاشتند.
این شب، بوی غربت دارد اما روشنی چراغ راه شهدا، ظلمت را میشکند. با این افکار، شب سوم در مدینه پایان یافت. فردا روز دیگری است، روزی که قلم، قصهای تازه از این سفر معنوی خواهد نوشت..
دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۳
زیارتی متفاوت در دل مدینه
امروز صبح، همراه زائرین کاروان، ساعت چهار و نیم در لابی هتل قرار گذاشتیم و به سمت مسجدالنبی(ص) حرکت کردیم. از بابالسلام وارد شدیم و به سمت حیاط اول رفتیم، همانجایی که حدیقه الزهرا(س) نام داشت؛ فضائی سبز که در گذشته پشت خانه حضرت زهرا(س) قرار داشت و چاه آبی در آن بود که بانوی دو عالم از آن برای خانهشان آب تهیه میکردند.
در این مکان نشستیم و زائرین، نماز شبشان را خواندند، هرچند که پلیس چند بار آنها را جابهجا کرد. لحظاتی بعد، نماز صبح را اقامه کردیم و پس از آن، به سمت قبرستان بقیع که نام دیگرش جنهًْالبقیع است، حرکت کردیم.
هنگام ورود به بقیع، درست در کنار جنازهای قرار گرفتیم که برای دفن آورده بودند. این لحظه، فرصتی ویژه بود؛ حاجآقای علمالهدی گفتند: «همه با هم زیر جنازه را بگیریم و همراه آن وارد بقیع شویم.» ورود به بقیع با همراهی جنازه، لطف بزرگی بود که نصیب کاروان شد، چراکه مسیر اختصاصی ویژهای برای دفن در نظر گرفته میشود که زائران عادی اجازه عبور از آن را ندارند. ما هم از همین مسیر، همراه جنازه، وارد قبرستان شدیم.
چند قدمی که جلو رفتیم، با اعلام روحانی کاروان، همه جنازه را رها کردند و متوجه قبور مطهر ائمه بقیع(ع) شدیم. امام حسن مجتبی(ع)، امام زینالعابدین(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در این مکان آرمیدهاند.
چند قدم جلوتر، از سمت چپ، به قبر حضرت فاطمه امالبنین(س) رسیدیم. لحظات معنوی عمیقی را در این مسیر کوتاه تجربه کردیم؛ برخلاف دو روز گذشته که باید مسیر طولانی را در قبرستان طی میکردیم، امروز توفیقی نصیب شد که در زمانی کوتاه، به زیارت همه این مقامات نورانی برسیم.
پس از خروج از بقیع، در پایین قبرستان ایستادیم و زیارت چهار امام معصوم(ع) را بهصورت دستهجمعی خواندیم.
سپس به سمت گنبد پیامبر(ص) رفتیم و زیارت حضرت رسول(ص) و حضرت زهرا(س) را قرائت کردیم. در حالی که حال و هوای دلهایمان دگرگون شده بود، به سمت هتل بازگشتیم.
امروز، روزی متفاوت و پر از برکت بود؛ روزی که نهتنها زیارتی ناب و عاشقانه را تجربه کردیم، بلکه بخشی از سفرمان را با تشییع یکی از زائران مدینه طی کردیم، انگار که روحمان بیشتر از همیشه به تاریخ اسلام گره خورده بود.
از احد تا مساجد تاریخی
ساعت دو بعدازظهر، طبق برنامهریزی قبلی، همراه با کاروان نسیم سحر پیوند برای زیارت دوره شهر مدینه آماده شدیم. پس از اقامه نماز ظهر و عصر، زائرین گرامی پس از صرف ناهار سوار بر اتوبوس شدند.
نکتهای که از همان ابتدا توجهم را جلب کرد، راننده اتوبوس بود. او که شیعه بود، در تمام مسیر صلوات میفرستاد و زائران نیز با او همراهی میکردند. فضای اتوبوس حال و هوای خاصی داشت؛ حس معنویت و عشق به اهلبیت(ع) در دلها زنده شده بود.
نخستین مقصد ما، کوه اُحد بود؛ جایی که یادآور یکی از مهمترین نبردهای تاریخ اسلام است، نبردی که در آن حمزه سیدالشهدا(ع) و بسیاری از یاران باوفای پیامبر(ص) به شهادت رسیدند...
اکنون در منطقه احد قرار داریم. این کوهها که به تعبیری «سلسله جبال احد» نامیده میشوند، حدود سه کیلومتر عرض و هفت کیلومتر طول دارند و در مجموع فضائی به وسعت ۲۱ کیلومتر مربع را در بر میگیرند. پیامبر اکرم(ص) در دنیا تنها به دو کوه ابراز علاقه کردهاند: کوه احد که فرمودند: «من احد را دوست دارم و احد نیز مرا دوست دارد.» کوه حرا در مکه، که محل عبادت پیامبر بود. در این هنگام، حاجآقا علمالهدی، روحانی کاروان، به تبیین جایگاه این کوه پرداخت و اهمیت آن را در تاریخ اسلام بیان کرد.
جنگ احد و نقش استراتژیک تپه روم
حاج آقا علمالهدی ادامه داد: «جنگ احد در سال سوم هجری، پس از جنگ بدر رخ داد. پس از آنکه مسلمانان در بدر پیروز شدند، مشرکان قریش تصمیم گرفتند که با جمعآوری لشکری عظیم، انتقام بگیرند و پیامبر و اسلام را نابود کنند.
پیامبر(ص) در ابتدا با مسلمانان مشورت کردند که آیا در داخل مدینه دفاع کنند یا در بیرون آن بجنگند؟ سلمان فارسی پیشنهاد کرد که در بیرون از مدینه جنگ کنند، زیرا اگر دشمن وارد شهر شود، بیرون راندن آن سخت خواهد بود. سرانجام، پیامبر سپاه اسلام را در منطقه احد مستقر کردند و پنجاه تیرانداز را بر روی تپه روم قرار دادند و به آنها دستور دادند که در هیچ شرایطی این تپه را ترک نکنند.»
روحانی کاروان در ادامه با شور و حرارت خاصی گفت: «جنگ آغاز شد و در ابتدا سپاه اسلام بر مشرکان پیروز شد. اما تعدادی از مسلمانان که دنبال مال دنیا بودند، شروع به جمعآوری غنائم جنگی کردند. وقتی تیراندازان بالای تپه روم دیدند که دیگران مشغول غنیمتگیری هستند، وسوسه شدند و تپه را ترک کردند. همین امر موجب شد که لشکر ابوسفیان از مسیر پشت تپه حرکت کند و از عقب به مسلمانان حملهور شود.
نتیجه این نافرمانی چه بود؟ جنگی که در حال پیروزی بود، به شکست تبدیل شد. ۷۲ نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند. پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) مجروح شدند و برای حفظ جان خود به داخل شکاف کوه احد پناه بردند.
این واقعه نشان داد که عدم اطاعت از فرمانده، شکست قطعی و یقینی را به دنبال دارد. این درس تاریخی برای ما مهم است که نباید تحت تأثیر طمع و دنیاطلبی، مسئولیتهای حساس را رها کنیم.»
شهادت حضرت حمزه(ع)
حاج آقا علمالهدی با بغض ادامه داد: «از مهمترین شهدای احد، حضرت حمزه(ع)، عموی پیامبر بود که نقش مهمی در پیشبرد اسلام داشت. دشمنان اسلام، مخصوصاً هند(همسر ابوسفیان)، به غلام خود دستور داد که حمزه را به شهادت برساند. پس از شهادت، بدن مبارک ایشان مثله شد: گوشها و بینی ایشان را بریدند. چشمهای ایشان را از حدقه درآوردند. انگشتان دست و پایشان را قطع کردند.
هنگامی که خبر شهادت حضرت حمزه به مدینه رسید، زنان مدینه به همراه عمههای پیامبر، حضرت عاتکه و حضرت صفیه، برای رسیدگی به پیکر شهدا به احد آمدند. اما پیامبر اکرم(ص) که میدانستند خواهران حمزه طاقت دیدن این صحنه را ندارند، عبای خود را روی پیکر ایشان انداختند.»
کنار مزار شهدا ایستاده بودم و صدای نالههای آرام زائران در هم میپیچید. خبر شهادت حضرت حمزه(ع) در احد، صحنهای آشنا را در ذهنم زنده کرد؛ گویی بارها این روایت را در روضهها شنیده بودم، اما حالا اینجا، در این سرزمین، عمق آن را با تمام وجود حس میکردم. پیامبر(ص) عبای خود را بر بدن مطهر عمویشان انداختند تا چشم خواهرانش، صفیه و عاتکه، به این پیکر مثلهشده نیفتد. همانطور که سالها بعد، در کربلا، پدری با دستانی لرزان، عبایش را روی بدن کوچک و غرق به خون فرزندش انداخت چرا که رباب تاب دیدن علیاصغرش را نداشت.
بغضم را فرو خوردم. نگاهم را از زمین گرفتم و رو به سوی مزار شهدا کردم. این خاک، بوی غربت میداد؛ غربتی که از احد تا کربلا، از مدینه تا شام، از بقیع تا غیبت حجت خدا امتداد دارد...
شهدای سرشناس جنگ احد
علاوه بر حضرت حمزه(ع)، شهدای دیگری نیز در این جنگ به مقام والای شهادت نائل شدند: مصعب بن عمیر: مبلغ اسلام که شباهت زیادی به پیامبر داشت.
حنظله غسیل الملائکه: که شب قبل از جنگ، شب عروسی او بود و صبح به میدان جنگ آمد. پیامبر فرمودند که ملائکه، بدن او را غسل دادند.
عمرو بن جموح، پدر جابر بن عبدالله انصاری، اولین زائر قبر امام حسین(ع) در اربعین. در انتهای زیارت، به سمت پنجرههایی رفتیم که پشت آنها قبور مطهر شهدا قرار دارد. تنها دو قبر به وضوح مشخص است: قبر حضرت حمزه(ع)، که سنگ قبر ندارد و قبر مصعب بن عمیر.
ارزش محبت به امیرالمؤمنین(ع)
حاج آقا علمالهدی به حدیث پیامبر(ص) اشاره کرد و گفت:
«اگر کسی مانند حضرت نوح(ع) ۹۰۰ سال عبادت کند، هزار بار حج بگزارد و در مسیر صفا و مروه به شهادت برسد، اما محبت علی(ع) را نداشته باشد، روز قیامت در آتش جهنم خواهد بود.»
او ادامه داد: «این سخن پیامبر(ص) جایگاه والای امیرالمؤمنین(ع) را نشان میدهد و تاکید میکند که محبت به علی(ع) از مهمترین شروط نجات در آخرت است.»
یکی از نکات جالب تاریخی که در زیارت منطقه احد باید به آن اشاره کنیم، سفارش پیامبر(ص) به اهمیت زیارت قبر حضرت حمزه(ع) است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«اگر کسی به مدینه بیاید و به زیارت قبر عموی من حمزه حاضر نشود، به من جفا کرده است.»
این سخن گویای جایگاه والای حضرت حمزه(ع) در نزد پیامبر(ص) اسلام است. در ادامه این مسیر معنوی، حضرت زهرا(س) نیز از روزهای بعد از جنگ احد تا سالها پس از آن، گاهی در روزهای دوشنبه و پنجشنبه، به زیارت قبر حضرت حمزه(ع) میآمدند. ایشان در حالی که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را در آغوش داشتند، فاصله حدود پنج ونیم تا شش کیلومتری از مسجد النبی تا احد را پیاده طی میکردند تا در کنار قبر حضرت حمزه(ع) حضور یابند و او را زیارت کنند.
همچنین در تاریخ آمده است که نخستین تسبیح در عالم اسلام به دست حضرت زهرا(س) ساخته شد. آن حضرت در حالی که کنار قبر حضرت حمزه(ع) حضور داشتند، از خاک قبر ایشان دانههای گِل درست کردند و نخ را از مابین آنها عبور دادند. این تسبیح که به دست حضرت زهرا(س) ساخته شد، نمادی از ذکر و عبادت بود که در تاریخ اسلام به عنوان یک عمل مقدس ثبت شد.
زیارت مسجد ذوقبلتین
پس از بازدید از کوه احد، راهی مسجد ذوقبلتین شدیم، مسجدی که دارای دو قبله است. این مسجد جایگاه تاریخی مهمی در تاریخ اسلام دارد، چرا که در سال دوم هجرت، زمانی که تغییر قبله از مسجدالاقصی به مسجدالحرام به دستور خداوند صورت گرفت، این تغییر در این مکان رخ داد.
قبل از این تغییر، مسلمانان به سمت مسجدالاقصی نماز میخواندند. اما فشارهایی از سوی مشرکین و یهودیان مدینه به پیامبر(ص) وارد شده بود. یهودیان مدعی بودند که اگر دین اسلام دین کامل و آخرین دین است، چرا مسلمانان همچنان به سمت قبله ما نماز میخوانند؟ این فشارها سبب شد که مسلمانان به پیامبر اکرم(ص) درخواست کنند که قبله تغییر کند و به سمت خانه خدا، مسجدالحرام در مکه تغییر یابد.
پیامبر(ص) نیز نزد خداوند متعال این درخواست را مطرح کردند، و آیه ۱۴۴ سوره بقره نازل شد که دستور تغییر قبله به مسجدالحرام را به پیامبر(ص) داد.
لحظه تاریخی تغییر قبله
در این مسجد، جایی که اکنون وارد میشویم، شاهد آن لحظه تاریخی هستیم که پیامبر(ص) دستور تغییر قبله را دریافت کردند. روایت است که در میان نماز ظهر، یا شاید در فاصله میان نماز ظهر و عصر، جبرئیل(ع) بر پیامبر(ص) وارد میشود و دستور تغییر قبله را به ایشان میدهد.
در آن لحظه، پیامبر(ص) نماز ظهر را به سمت مسجدالاقصی به پایان رساند و نماز عصر را به سمت مسجد الحرام آغاز کردند. در همین مکان، هماکنون میتوانیم دو محراب را ببینیم: یکی به سمت مسجدالاقصی و دیگری به سمت مسجد الحرام.
جالب است بدانید که تعداد کمی از صحابه پیامبر، از جمله امیرالمؤمنین(ع)، به دو قبله نماز خواندند. این تغییر قبله، برای مسلمانان مدینه یک واقعه بزرگ بود و بسیاری از صحابه با پیامبر همراهی کردند، در حالی که برخی دیگر همچنان به همان قبله قبلی نماز میخواندند. از جمله کسانی که به دو قبله نماز نخوانده بودند، خلیفه سوم بود، ولی امیرالمؤمنین علی(ع) و دیگر صحابه به فرمان پیامبر، نماز خود را به دو سمت مختلف خواندند.
اهمیت تاریخی مسجد ذوقبلتین
مسجد ذوقبلتین نه تنها به دلیل تغییر قبله، بلکه به خاطر یادآوری روزی که پیامبر اسلام، دین اسلام را به نقطهای جدید در تاریخ قرار داد، جایگاه ویژهای دارد. در این مسجد، تاریخ اسلام به نقطه عطفی رسید که میتوان آن را آغاز جهتگیری مسلمانان به سمت خانه خدا در مکه دانست. در این زیارت، علاوه بر جنبههای تاریخی، دل انسان به یاد روزهای پر از فداکاری پیامبر و صحابهاش میافتد.
یکی از جنبههای برجسته این زیارتها، ارتباط عمیق و معنوی است که در نقاط مختلف مدینه با نام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) همراه است. هر جا که از تاریخ اسلام صحبت به میان میآید، نام علی(ع) نیز در کنار آن دیده میشود. در دل زائران، این نام همواره حضوری ویژه و پرشور دارد و همین عشق به علی(ع) است که به گفته حاج آقا سید محسن علمالهدی، موجب شور و وجد عمیق در دل زائران میشود. ارادت به امیرالمؤمنین، ارادت به حضرت زهرا(س) و خاندان پاک پیامبر(ص)، دلیل اصلی خرسندی و رضایت قلبی این زائران است که در جایجای این زیارتها احساس میشود.
پس از آن، به مساجد سبعه میرویم که این مکانها محل جنگ احزاب در سال دوم هجرت هستند. در آن زمان، احزاب مختلف از جمله مسیحیان، یهودیان و مشرکان مکه جمع شدند تا اسلام را در مدینه نابود کنند و پیامبر را از بین ببرند. پیامبر اکرم(ص) در این شرایط با مشورت گرفتن از مسلمانان، طرح ساخت خندق را به عنوان راهحل ارائه دادند. این خندق به عمق سه متر و عرض پنج متر کنده شد تا مانع از ورود دشمنان به مدینه شود.
شجاعت امیرالمؤمنین در جنگ احزاب
در میان سپاه دشمن، عمر بن عبدود، یکی از جنگجویان شجاع مشرکین، توانست از خندق عبور کرده و به لشکر اسلام حمله کند.
در این هنگام، برخی از مسلمانان ترسیدند و عقبنشینی کردند، اما امیرالمؤمنین علی(ع)، با شجاعت و دلیری بینظیر، به مقابله با عمر بن عبدود رفتند و با یک ضربه شمشیر، پای او را قطع کردند. پیامبر اکرم(ص) در مورد این فداکاری حضرت علی(ع) فرمودند: «آن ضربهای که علی(ع) به پاهای عمر بن عبدود زد، از عبادت جن و انس بالاتر است.»
این حرکت علی(ع) نه تنها باعث افزایش شجاعت و انگیزه در لشکر اسلام شد، بلکه روحیه سپاهیان احزاب را به شدت تضعیف کرد و در نهایت موجب شکست دشمنان اسلام گردید. این واقعه، نقطه عطفی در جنگ احزاب بود که نشان داد با دلیری و ایمان، حتی در برابر دشمنان بسیاری که دست به دست هم دادهاند، پیروزی ممکن است.
مسجد قبا، نخستین مسجد اسلامی
یکی از مکانهای مهم در تاریخ اسلام، مسجد قبا است که اولین مسجدی است که در اسلام توسط پیامبر مکرم(ص) ساخته شد. زمانی که پیامبر خدا از مکه حرکت کردند، به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) دستور دادند که پس از سه روز، به همراه حضرت فاطمه(س) به سوی مدینه حرکت کنند. پیامبر(ص) در منطقهای به نام قبا که حدود سه یا چهار کیلومتر با مدینه فاصله داشت، توقف کردند تا علی(ع) و حضرت فاطمه(س) به ایشان بپیوندند.
حضور پیامبر در این مکان دلایلی خاص داشت. چرا که پیامبر میتوانستند زودتر وارد مدینه شوند، اما این توقف، نشان از عزم ایشان برای آغاز مرحله جدیدی از تاریخ اسلام داشت. هدف پیامبر از این توقف نهتنها این بود که با علی(ع) و فاطمه(س) وارد مدینه شوند، بلکه پیامبر میخواستند به مردم نشان دهند که اسلام همراه با علی(ع) و فاطمه(س) کامل و ناب است. در حقیقت، این لحظه نقطه آغاز اوج اسلام بود که با ورود حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) همراه شد.
پیامبر(ص) در اینجا به مدت سه روز توقف کردند و در این مدت، با کمک مسلمانان، مسجد قبا را ساختند. این مسجد نهتنها نخستین مسجد اسلامی است، بلکه به عنوان نماد آغازین اسلام در مدینه نیز شناخته میشود. مسجد قبا به خاطر این جایگاه ویژه خود، اهمیت خاصی در تاریخ اسلام دارد. پیامبر اکرم(ص) در فضیلت مسجد قبا فرمودند: «هر کسی که از محلی که سکونت دارد وضو بگیرد و دو رکعت نماز در مسجد قبا بخواند، ثواب آن معادل یک عمره خواهد بود و خداوند آن را در نامه عمل او مینویسد.»
تفرقهافکنی منافقین و دستور پیامبر(ص)
پس از اینکه مسجد قبا بهعنوان مکانی برای عبادت مسلمانان معروف شد، منافقین مدینه که از اتحاد مسلمانان نگران بودند، تصمیم گرفتند که مسجدی در نزدیکی آن بسازند تا مسلمانان را از رفتن به مسجد قبا منصرف کنند. در فاصله تقریباً یک کیلومتری از مسجد قبا، پشت نخلستانها، مسجدی ساختند. نیت سازندگان این مسجد، تفرقهافکنی میان مسلمانان و کاهش اهمیت مسجد قبا بود.
پیامبر(ص) پس از اطلاع از این مسئله، دستور دادند که مسجد جدید تخریب شود و در جای آن، زبالهدان قرار داده شود. این اقدام، پیامبری بود که نشان میداد هر مسجدی که هدف تفرقهافکنی داشته باشد، نهتنها نباید مورد استفاده قرار گیرد، بلکه باید از بین برود. این روایت به ما میآموزد که اتحاد مسلمانان و پیوستگی در ایمان و عمل، از اهمیتی حیاتی برخوردار است.
پیوند علی(ع) و زهرا(س) با تاریخ اسلام
در حقیقت، در جایجای تاریخ اسلام، ردپای علی بن ابیطالب(ع) و حضرت زهرا(س) مشاهده میشود. در جنگهای مهمی همچون جنگ احد و جنگ احزاب، حضور حضرت علی(ع) در کنار پیامبر(ص) نقش تعیینکنندهای داشت. در جنگ احزاب، وقتی عمر بن عبدود که یکی از بزرگترین جنگجویان دشمن بود، به میدان آمد و از خندق عبور کرد، تنها امیرالمؤمنین علی(ع) بودند که با شجاعت و دلیری تمام به مقابله با او پرداختند و او را از پای درآوردند. پیامبر(ص) در وصف این حرکت حضرت علی(ع) فرمودند: «ضربهای که علی(ع) به پای عمر بن عبدود زد، از عبادت جن و انس بالاتر است.»
این نمونهها تنها بخشی از تاریخ درخشان علی(ع) و فاطمه(س) در تاریخ اسلام هستند. این زوج مبارک همیشه در کنار هم، در پیروزیها و سختیها، همراه پیامبر(ص) بودند و نقش بیبدیلی در پیشبرد اسلام ایفا کردند.
در نهایت، مسجد قبا نهتنها نخستین مسجد اسلامی است بلکه یادآور عشق و فداکاری حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) است. این مکان مقدس، نماد اتحاد مسلمانان و نقطه آغازین تاریخ اسلام است که در آن، ایمان، همبستگی و عشق به اهلبیت پیامبر(ص) به اوج خود رسید.
زیارت مسجدالنبی و نماز مغرب و عشاء
پس از زیارت مسجد قبا و بهرهمندی از برکات این مکان مقدس، به سمت مسجدالنبی حرکت کردیم تا نماز مغرب و عشاء را در کنار مرقد شریف پیامبر(ص) بهجا آوریم. مسجدالنبی، خانه دوم مسلمانان، جایی است که در آن پیامبر(ص) در دوران حیات خود بارها به نماز ایستادهاند و همواره میزبان جمع عظیمی از مسلمین بود. زیارت این مسجد برای هر مسلمان، بهویژه در کنار قبور مقدس حضرت ابوذر غفاری(ره) و حضرت عثمان بن مظعون(ره) که در این مکان دفن شدهاند، فرصتی است برای نزدیکتر شدن به پیام پیامبر(ص) و یادآوری روزهای پرشکوه تاریخ اسلام.
در شب چهارم زیارت، پس از پایان نماز مغرب و عشاء، ذهن و دلهایمان به یاد شهدا و جانفشانیهای آنها در راه اسلام و حقیقت، معطوف میشود. این زیارت نهتنها فرصتی است برای به دست آوردن برکات معنوی، بلکه ما را به یاد میآورد که خونهای پاک شهدا، جانهای عزیزشان و فداکاریهای بیمانندشان باعث شد که این انقلاب بزرگ به دست ما برسد و ما امروز در سایه این دین و فرهنگ زندگی کنیم.
شهدا، آنها که در میدانهای نبرد همچون جنگ اُحُد، جنگ احزاب، و در دفاع از اسلام جان خود را فدای عقیده کردند، همچنان در تاریخ اسلام درخشیدهاند. در دل این تاریخ، نام حضرت علی(ع)، حضرت حمزه(ع)، حضرت جعفر طیار(ع) و دیگر شهدای بزرگ از همیشه زندهتر است. این روزها، در کنار مزار شهدای مدینه، یاد و خاطره آنها را گرامی میداریم و دعا میکنیم که خداوند به ما هم توفیق دهد تا در راه آنها قدم برداریم.
یاد و خاطره شهدا
شهدا، با فدای جانشان، چنان به ما آموختند که هیچچیزی در برابر حق و ایمان نمیتواند بایستد. این شهدا بودند که راه را برای ما هموار کردند، و امشب در این زیارت، در کنار مرقد پیامبر(ص) و اهلبیت علیهمالسلام پاک ایشان، یاد آنها را گرامی میداریم و از خداوند میخواهیم که ما را نیز از پیروان راستین آنها قرار دهد.
در پایان روز چهارم، با دلهایی سرشار از دعا و محبت به اهلبیت و شهدای اسلام، این زیارت به پایان میرسد. امید داریم که این سفر به دلهایمان برکت دهد و ارادت ما به اهلبیت پیامبر(ص) و شهدا را بیش از پیش در قلبهایمان تقویت کند.
ادامه دارد